«خوش نمک» با مجریان جدید به شبکه نسیم بازگشت حمایت وزیر فرهنگ و ارشاد از ساخت فیلم سینمایی در خصوص امام رضا (ع) + فیلم موزیک ویدئوی جدید «فرزاد فرزین» برای سریال «قطب شمال» + فیلم مردم نامزد‌های نشان فردوسی را انتخاب کنند بهترین سریال ایرانی شبکه نمایش خانگی معرفی شد + آمار آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر مشهد در هفته‌ای که گذشت (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) تقدیر از ژاله علو در «شب کارگردان» فصل دوم سریال لایواکشن «وان پیس» (One piece) در دست ساخت است + جزئیات جدیدترین حواشی فیلم «بی‌بدن» | شکایت به دلیل سکانس‌های ملتهب چشم به راه افعی واقعی | نگاهی به سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم نسلی آگاه بدون خلاقیت | کارشناسان درباره ویژگی‌های طراحان گرافیک جوان می‌گویند مروری بر پرفروش‌های کتاب در مشهد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) نگاهی اجمالی بر تاریخچه هنر گرافیک در ایران و جهان به‌مناسبت روز جهانی گرافیست دلیل پخش نشدن برنامه «هفت» چه بود؟ اعضای کارگروه «حکیم طوس» معرفی شدند
سرخط خبرها

نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | «گُردیه» جنگاوری روشن‌روان

  • کد خبر: ۴۷۹۳۱
  • ۰۵ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۹
نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | «گُردیه» جنگاوری روشن‌روان
در زمان پادشاهی هرمزد، پدر خسروپرویز، پهلوانی بود به نام بهرام که در سر هوای نشستن بر تخت پادشاهی داشت. بهرام را خواهری بود.
نفیسه زمانی | شهرآرانیوز -

پس پرده نامور پهلوان
یکی خواهرش بود روشن روان
خردمند را گردیه نام بود
غم انجام و آرام بهرام بود

گردیه، چون از نیت برادر آگهی یافت، رو به او و یارانش گفت که این کار نیک نباشد.

به ایرانیان گفت کاین ناسزاست
بزرگی و تاج از در پادشاست

روزگاری سپری شد و خسروپرویز در پی سرنوشت بر تخت شاهی نشست و بهرام نیز با یارانش نزد خاقان چین رفتند. بهرام نزد خاقان دلاوری و نیروی خود را نشان داد و به پاس خدماتی که برای خاقان کرد، او نیز دخترش را به همسری بهرام درآورد و گنج‌ها نصیب بهرام شد. چون خسروپرویز از بخت بهرام باخبر شد، نامه‌ای به خاقان چین نوشت: بهرام یار ناسپاس پادشاه ایران است. اکنون او را نزد ما بفرست و اگر چنین نکنی، به جنگ آییم. بهرام از نامه خسروپرویز آگاه شد و از خاقان رخصت نبرد خواست، اما از بخت بد، به دستور شهریار ایران، فردی به نام قلون اجیر شده بود تا بهرام را بکشد و بهرام به دست قلون آن‌چنان غرق خون شد که، چون گردیه برادر را دید، شیون و ناله سر داد و رو به برادر گفت:

الا‌ای برآورده کوه بلند
ز دریای خوشاب بیخت که کند

با برادر از سر آه دل صحبت‌ها کرد و از غریبی خویشتن در آن سرزمین گفت و یادآور شد: تو را پند دادم که با شهریار وطن وفاداری کنی. بهرام، چون حال خواهر را در همان آخرین ساعات زندگی دید رو به او گفت:آری، من گمراه شدم و از آنچه کردم نادمم. امید دارم خداوند مرا ببخشاید. خاقان چین از مرگ او باخبر شد. نامه‌ای به گردیه نوشت:

بدارم تو را همچون جان و تنم
بکوشم که پیمان تو نشکنم

گردیه نیز در جواب نوشت که من و یارانم سوگوار برادریم. چند ماهی بگذرد، سر به فرمان خواسته تو فرود آورم. آنگاه رو به یاران گفت: ما در اینجا بیگانه‌ایم. چون شب شود، باید رهسپار ایران شویم. شب‌هنگام فرارسید و گردیه لباس رزم بر تن کرد و گرزبه‌دست راهی ایران شدند. خاقان چین از رفتن آنان باخبر شد و سپاهی به دنبال گردیه فرستاد. چون ۲ سپاه به هم رسیدند، گردیه به فرمانروای لشکر چین گفت: تو رزم و دلاوری برادرم را دیده‌ای. من نیز همچو اویم. اگر هم‌اکنون بازنگردی، هیچ یک از شما زنده نخواهید ماند. فرماندار چین بر گردیه خیره شد و گردیه نیز او را کشت و سپاه چین گریخت. گردیه نیز نامه‌ای به برادر دیگرش گردوی در ایران نوشت و شرح ماجرا ذکر کرد. در ادامه نیز نوشت: ما در آموی می‌مانیم و منتظریم تا شهریار چه امر کند.

چون خسروپرویز باخبر شد گردیه را فراخواند. او را از برادرش خواستگاری کرد و مقامی والا در میان دیگرانش عطا کرد. بعد‌ها نیز حکمرانی ری را به گردیه بخشید.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->